سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و از نوف بکالى روایت است که شبى امیر المؤمنین ( ع ) را دیدم از بستر خود برون آمده نگاهى به ستارگان انداخت و فرمود : نوف خفته‏اى یا دیده‏ات باز است ؟ گفتم دیده‏ام باز است . فرمود : ] نوف خوشا آنان که دل از این جهان گسستند و بدان جهان بستند . آنان مردمى‏اند که زمین را گستردنى خود گرفته‏اند و خاک آن را بستر . و آب آن را طیب . قرآن را به جانشان بسته دارند و دعا را ورد زبان . چون مسیح دنیا را از خود دور ساخته‏اند و نگاهى بدان نینداخته . نوف داود ( ع ) در چنین ساعت از شب برون شد و گفت این ساعتى است که بنده‏اى در آن دعا نکند جز که از او پذیرفته شود ، مگر آن که باج ستاند ، یا گزارش کار مردمان را به حاکم رساند ، یا خدمتگزار داروغه باشد ، یا عرطبه طنبور نوازد ، یا دارنده کوبه باشد و آن طبل است . [ و گفته‏اند عرطبه ، طبل است و کوبه ، طنبور . ] [نهج البلاغه]

یادداشتهای یک شهید زنده (2)

«ما با اسرائیل وارد جنگ خواهیم شد، هر کس با ماست، بسم الله، هر کس نیست خداحافظ.» همت آمد، قاسمی آمد، همه آمدند و هیچ‌کس نپرسید: اسرائیل با لبنان در حال جنگ است، نه با ما؛ به ما چه ربطی دارد که بلند شویم برویم آنجا؟ راستی مگر آرمان این عزیزان چه بود؟ مگر متوسلیان که بود؟ جز یک دانشجوی دانشگاه علم و صنعت تهران؟ و آن دیگری یک معلم و ... فرقی نمی‌کرد و چون همه آمده بودند. وسط جنگ ایران و عراق و پس از پیروزی شگفت‌آور بسیجی‌های خمینی کبیر(ره) در سال‌های دوم و سوم جنگ، به یکباره جمعی از ایشان به لبنان می‌روند تا با اسرائیل هم بجنگند. بعد از جنگ هم برخی از آنها را که باقی مانده بودند، می‌توانستی در جبهه‌های فلسطین و بوسنی و افغانستان و... بر علیه ظالمان هر دیار ببینی. اینان از پیرمرادشان شنیده بودند که «جنگ ما جنگ عقیده است و جغرافیا و مرز نمی‌شناسد و ما باید در جنگ اعتقادی‌مان، بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازیم.» آنان تا نابودی ظلم و ظالم در عالم، به مبارزه اعتقاد داشتند؛ چنانچه آوینی می‌گفت: «تا آنگاه که حکومت کره زمین در کف یزیدیان باشد، داغ کربلا تازه است و با گذشت زمان التیام نمی‌یابد» و آیا معنایی واضح‌تر از این برای «کل ارض کربلا» می‌توان یافت.

راستش را بگویید! خدا وکیلی آدمی را که این‌چنین آرمان‌هایی دارد و تلاش او نه برای خود، که برای نجات کل بشریت است، می‌توان با همتی کوتاه دید و تلاش خستگی‌ناپذیر شبانه‌روزی را از او جدا دانست؟ مثلاً کسی که می‌گوید می‌خواهم نفر اول کنکور سراسری بشوم و روزی یک ربع درس  بخواند یا بگوید می‌خواهم نفر اول کشتی قهرمانی جهان بشوم و هر از چند گاهی به تمرین بپردازد، چه فکری درباره او می‌کنیم؟! آرمان‌های بلند، خود عامل ایجاد انگیزه و تلاش‌اند و شاید اگر من و شما از انگیزه و تلاش کافی برخوردار نیستیم، لازم باشد آرمان‌هایمان را مورد بازخوانی قرار دهیم. راستی آرمان من و شما چیست؟ آیا بزرگ‌ترین آرمان‌مان با کوچک‌ترین عمل مثبت محقق می‌شود و آنگاه برای قدردانی از خودمان، کارت‌های تبریک و تشکر را به در منزلمان پست می‌کنیم؟!

متأسفانه فرآیند آرمان‌زدایی که پس از جنگ آغاز شد، نیروهای انقلاب را از حیطه نگاه جهانی‌شان دور کرد و کم‌کم به اطراف محدود خودشان گیر انداخت و همت‌ها را کوچک‌تر نمود!

گفتیم «جهاد» است که به «شهادت» ختم می‌شود و امروز هم اهل جهاد شهید خواهند شد؛ حتی اگر بر روی بستر‌هایشان مرده باشند. شهدای جبهه‌های دیروز، یکی از مؤلفه‌های زندگی جهادی‌شان همین نگاه بلند آرمانی بود و این‌گونه بود که همتی آن‌گونه داشتند. یادمان نرفته است که شهید مهدی زین‌الدین چگونه می‌اندیشید و چه می‌گفت: «ما افتخار می‌کنیم که مستقیماً با آمریکا وارد جنگ شویم و امیدواریم این اتفاق بیفتد».

تشکیل یک حکومت دینی کامل که هنوز تا آن فاصله بسیاری داریم، هیچ گاه هدف این رزمندگان نبود؛ بلکه ایشان به دنبال شکل‌دهی حکومت بزرگ جهان اسلام و ایجاد انقلاب اسلامی در اقصا نقاط جهان بودند و از همین روی با مبارزان و آزادیخواهان سایر کشورها  ارتباط برقرار می‌کردند و اساساً ارتباط این پایگاه‌های هم‌هدف، برای تقویت و دلگرمی و تبادل تجربیات و همکاری و همراهی، از ضروریات داشتن ادعایی چنین بزرگ است. کسی که مدعی است دارد در برابر تمام جنود شیطانی عالم می‌جنگد، نمی‌تواند گوشه‌ای بنشیند و خود را در فضایی خاص محدود کند و از اوضاع و احوال سایر خطوط جبهه حق در برابر باطل بی‌خبر بماند. متأسفانه امروز ما دیگر جملات آن پیر فرزانه را فراموش کرده‌ایم. «باید بسیجیان جهان اسلام در فکر ایجاد حکومت بزرگ اسلامی باشند و این شدنی است؛ چرا که بسیج تنها منحصر به ایران اسلامی نیست. باید هسته‌های مقاومت  را در تمامی جهان به‌وجود آورد». با این نگاه، مبارزه به دوره و زمان و مکانی خاص محدود نمی‌شود که با گذر از آن، دیگر کار تمام شده باشد و بتوان به زندگی شخصی روزمره مشغول شد.

برای عینی‌تر شدن بحث، بگذارید مثالی بزنیم. فرض کنیم یک گروه دانش‌آموزی فعال در یکی از مدارس را که می‌خواهد ببیند این نگاه آرمانی چه اثری در فکر و عمل او خواهد داشت. ناگفته نماند که «آرمان‌خواهی» با «عمل در واقعیت» تناقض ندارد و


اساساً دستیابی به آرمان‌های بلند، منوط به عملکردی صحیح در آنجایی که ایستاده‌ایم است. تصور کنیم این گروه دانش‌آموزی با بهره‌گیری از علم و مشاوره و... چنان قدرت یافته که توانسته است فضای مدرسه خود را تحت تأثیر قرار دهد. دستیابی به این حد از توان که البته باید هر روز بدان افزوده شود، کافی است تا بتوان آن‌ را به سایر گروه‌های مشابه مدارس نیز منتقل نمود، ولی کار به اینجا ختم نمی‌شود. ارتباط با سایر شهرها و سایر استان‌ها هم قابل تصور و شدنی است.

هنوز راه بسیار طولانی در پیش است. ارتباط با گروه‌های دانش‌آموزی کشورهایی چون افغانستان،‌ عراق، لبنان، سوریه و... و از آن بالاتر کشورهای اروپایی و آفریقایی و آمریکایی و... گام‌های بعدی را تشکیل خواهند داد. ببینید! آیا کسی که از این نگاه برخوردار است، می‌تواند از تلاش و همتی ضعیف و انگیزه‌هایی کوچک برخوردار باشد؟!  محال است و این‌گونه بود که شهدای ما برای مبارزه حد و مرزی نمی‌شناختند و در این راه، سر از پا.

راستش را بخواهید، بچه‌های جنگ همگی این‌گونه بودند و البته نباید «آرمان‌خواهی» را با خیال‌پردازی‌های کودکانه اشتباه گرفت و بدیهی است که ملاک صدق این ادعاها، عمل هر فرد خواهد بود که  ان‌شاءالله به تناسبی که باید بین این دو برقرار باشد، برسد.

ادامه دارد...


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط ارسلان سلطانی 87/3/8:: 12:10 صبح     |     () نظر

رهبر معظم انقلاب 27/1/85

دنیای اسلام امروز به نقطه سرنوشت‌ساز و تعیین کننده‌ تاریخی خود رسیده است و اگر در این مقطع زمانی، نخبگان سیاسی، علمی و فرهنگی جهان اسلام به وظیفه خود عمل و در انتخاب راه صحیح اتحاد و ایستادگی در مقابل قدرت‌های زورگو، به امت اسلامی کمک کنند، سعادت، پیشرفت و عزت مسلمانان رقم خواهد خورد. در غیر این صورت، امت اسلامی از مسیر سعادت خود، دست کم ده‌ها سال به دور خواهد ماند.

 

?

به راستی «در این مقطع زمانی نخبگان سیاسی، علمی و فرهنگی جهان اسلام» چه وظیفه‌ای بر عهده دارند؟  و ما امروز باید «نقطه سرنوشت‌ساز را در کجای سطر سطر انشای «سعادت و پیشرفت و عزت مسلمانان» جای دهیم؟ به راستی مگر می‌توان جز «اتحاد و ایستادگی در مقابل قدرت‌های زورگو با امت اسلامی»، «راه صحیح» دیگری را «انتخاب» کرد؟!

 

اگر «تعیین کننده‌ تاریخ» امروز و فردا ماییم، یا حسین(ع)!

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط ارسلان سلطانی 87/3/8:: 12:9 صبح     |     () نظر

خدایا می‌دانی چه می‌کشم، پنداری چون شمع ذوب می‌شوم. ما از مردن نمی‌هراسیم، اما می‌ترسیم بعد از ما ایمان را سر ببرند و اگر بسوزیم، روشنایی می‌رود و جای خود را دوباره به شب می‌سپارد. پس چه باید کرد؟ از یک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم و از دیگر سو باید شهید شویم تا آینده بماند. هم باید امروز شهید شویم تا فردا بماند و هم باید بمانیم تا فردا شهید شویم.

عجب دردی! چه می‌شد  امروز شهید می‌شدیم و فردا زنده می‌شدیم تا دوباره شهید شویم؟!

 

شهید کاظم لطیفی‌زاده


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط ارسلان سلطانی 87/3/8:: 12:8 صبح     |     () نظر

<      1   2   3