سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فقیه کامل کسى است که مردم را از آمرزش خدا مأیوس نسازد ، و از مهربانى او نومیدشان نکند و از عذاب ناگهانى وى ایمنشان ندارد . [نهج البلاغه]

شهر شهادت

تابیدی از اوج افق

از اوج افلاک

بر پهنة خاک

از موج لبخندت سحر

مهتاب را چید

از کهکشان سینه‌ات

خورشید جوشید

در سایه‌سار آه تو

غم شعله‌ور شد

از نم‌نم اشکت

نگاه آب تر شد

وقتی تو را دید آسمان

شد صاف و آبی

خورشید هم

از غنچة لبخند تو

شد آفتابی

درویش اشکت

سحر

مهتاب رویید

آب از زلالی نگاهت

قطره‌ای چید

تو

زیباترین تفسیر شعر پاک مردی

شهر شهادت را تو آخر فتح کردی

 

چون رود

لبخندهایت

مانند لبخند گل یاس

پر بود از معنا و احساس

امروز چون رود

جاریست نامت

در ساحل دریای قلبم

روزی که پوشیدی لباس سرخ ایثار

خورشید شد در کوچة عشقت گرفتار

در ذهن من

جاوید مانده نام پاکت

وقتی که غمگینم می‌آیم

گل می‌کنم

گل می‌شوم باز بر پهنة زیبای خاکت

مطلق خوب

شب ترانه تار است و آه ... آه زمین

پر است از تپش بادهای فروردین

شب تلاوت یک سورة سبز تا خورشید

شب صعود هزاران ستاره در یاسین

شب تبارک و الشمس و القمر تا صبح

شب صعود غزل، تا مقام علیین



شب تمامی یک مرد مختصر ... چفیه

تفنگ و تیر ... حمایل ... قمقمه ... پوتین

و صبح باد به گوش همه وزید که آی!

خوشا به حال فلانی که رفته روی مین

خوشا به حال فلانی که رفت و لاله دمید

به جای هر قدمش قطره قطره روی زمین

«کسی که کشته نشد از قبیله ما نیست»

خوشا به حال هزاران هزار زین الدین



پر از تراکم تردید و وهم و فاصله‌اند

تمام مردم این کوچه‌های مرگ آیین

هوای شهر چه تاریک و سرد و بی‌روح است

رسیده‌اند ملخهای شک به برگ یقین

برای آمدنت دیر نیست! مطلق خوب!

برس به داد باغهای زرد، سبزترین!

 

سلام بر تو و بر برکت فراوانت

گیاه می‌شود انگشتهای دستانت

سلام بر تو و بر برکت فراوانت

یتیم دیده‌ای آیا که باز می‌گریند

در ابرهای هوا، چشمهای گریانت

یتیم دیده‌ای آیا که باز می‌گریند

به شیوه پدری شانه‌های لرزانت

دوباره در شب جمعه کمیل می‌خوانند

کنار روضه گل، بچه‌های گردانت

تو خاک می‌شوی و خاک می‌رسد به خدا

گیاههای زمین، یک به یک رسولانت

بهار مزة نام تو در دهان زمین

تو فصل سبز جهانی، بهار عنوانت

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط ارسلان سلطانی 87/3/5:: 2:20 صبح     |     () نظر