مهدی فرجی
این خاک بهشت است که قیمت شدنی نیست
ریگ ملکوت است؛ عقیق یمنی نیست
افتاده ابوالفضل ابوالفضل در این دشت
دیگر علم هیچ یک انداختنی نیست
در خاک؛ تو را دفن نکردیم و دمیدی
این گل؛ گل خودروست؛ گل کاشتنی نیست
یک دست تو این گوشه و یک دست تو آن سو
بینالحرمینی که در آن سینهزنی نیست
دعوت شدة مجلس خوبانی و آنجا
رختی به برازندگی بیکفنی نیست
برخاستی و جان تو را خواست؛ وگرنه
هر رود به صحرا زده دریاشدنی نیست
کلمات کلیدی: