دیگر نمیخواهم زنده بمانم. من محتاج نیست شدنم. من محتاج توام. خدایا! بگو ببارد باران؛ که گوید شورهزار قلبم سالهاست که سترون مانده است. من دیگر طاقت دوری از باران را ندارم.
خدایا! دیگر طاقت ندارم، بگذار این خشکزار وجودم، این مرده قلب من دیگر نباشد! بگذار این دیدگان دیگر نبیند. بس است هر چه دیدهاند. بگذار این گوشها دیگر نشنوند. بس است هر چه شنیدهاند. بگذار این دست و پاها دیگر حرکت نکنند. بس است هر چه جنبیدهاند.
خدایا! دوست دارم تنهای تنها بیایم، دور از هر کثرتی؛ دوست دارم گمنام گمنام بیایم، دور از هر هویتی.
خدایا! اگر بگویی: لیاقت نداری، خواهم گفت: لیاقت کدام یک از الطاف تو را داشتهام؟!
خدایا! دوست دارم سوختن را، فنا شدن، از همه جا جاری شدن، به سوی کمال انقطاع روان شدن را...
شهید احمد رضا احدی
کلمات کلیدی: