ـ از یک طرف، حواسمان به جشنهای نیمهشعبان و پیشواز رفتن ماه رمضان است و از سوی دیگر، ویژهنامة دفاع مقدس هم کلی سرمان را شلوغ کرده است. راستش را بخواهید، جلسه گذاشتن و مشاوره گرفتن با بر و بچههای دوران جنگ، برای پیدا کردن سوژههای نو و مطالب نو هم عالمی دارد. وقتی خاطرات جدید و عکسهای جدید و سیر و سلوک شهدا را میخوانیم، احساس میکنیم اصلاً این دلنگرانیها پیش آنها نبوده، و به خودمان میگوییم «ما کجا و آنها کجا؟!» فاصله را که نگاه میکنیم، تنها یک قطره اشک از گونههایمان جاری میشود. میخواهیم قلم را زمین بگذاریم و برویم سراغ یک شغل دیگر...
باور کنید شعار نمیدهیم و اصلاً سجاده آب نمیکشیم، اما فاصله خیلی زیاد است؛ به اندازة ما با ستارههای آن سوی کهکشان. دلمان به اینکه خودمان را به آنها میچسبانیم، خوش است، و به نامههای شما که هر هفته وقتی بازشان میکنیم و تاثیر امتداد را میبینیم، یا صدای خوانندهای را از آن سوی خط و تلفن گویا میشنویم، روحیه میگیریم و میگوییم «برویم سنگر امتداد و سلاح قلم به دست بگیریم.»
ـ راستی این روزها از بستة پیشنهادی خیلی حرف میزنند. ما هم یک بستة پیشنهادی داریم ـ البته از نوع عزیزانهاش ـ به تمام رفقایی که دوستشان دارید: «اشتراک امتداد». اگر هر کسی دست یک نفر را بگیرد و به خوانندگان امتداد اضافهاش کند، میدانید چه اتفاقی خواهد افتاد؛ حتما که نباید شبکههای هرمی، سود اقتصادی داشته باشد که...
یا علی
کلمات کلیدی: