حسین اسرافیلی
سید نگاه میکند و برق میجهد
سید نگاه میکند و رعد میزند
سید نگاه میکند و مرگ میرسد
چون رعد ناگهان
گوسالههای سامری
از وحشت بزرگ
در دشت میدوند
تیز نگاه میکند
از پشت ابرها
رنگین کمان تازهای از عزت و شرف
بر خاک قدس پاک
دامن گشوده است
سید!
تو نام دیگر اعجاز و عزتی
با ریشههای کهنة گسترده در زمین
ای قائد العرب:
خندق،
به استقامت تو چشم دوخته است
در عرصة ستیز
خیبر
شکوه دیگری از دستهای توست
فرمانده عزیز!
سید!
تو در کجای زمان ایستادهای
بیهیچ واهمه
ای یادگار حیدر!
فرزند فاطمه!
اینجا زمین به نام تو سوگند میخورد
نامت تبسمیست که بر صلح میوزد
تا بیحضور ننگ و خیانت
بر جنوب بنشیند
نام تو
آبنوس تنومند ریشهدار
با نقش پایداری و پیکار
نام تو عطر پونه و آویشن
نام تو
بازخوانی آیات کربلاست
نام تو انهدام بالگرد
نام تو
انفجار زرهپوش و ناوچه است
نام تو
آب و آینه و نور و پنجرهست
نام تو روشنیست
نامت
نسیمی از ملکوت است
میوزد
نامت تبسمیست
معطر و سرخ و سبز
نامت
بهار گم شده خاورمیانه است
نامت مدیترانه است
با موجهای خطشکن و توفان
صفحه شعر این شماره را بخوانید، به یاد همه شهدای عملیات والفجر دو (منطقه حاج عمران) و شهدای مظلوم مقاومت اسلامی لبنان.
تابستان است و فضای شهر بدجوری آدم را کلافه میکند. تابستان است و آدمها... عجیب گرمشان شده!!!
این هم یک «طرح» از رضا علی اکبری:
در بخورِ الکل و هجومِ رنگ
در وفور دود و شهوت و شرنگ
شهر من!
بیدرنگ
عطر یک شهید را
زیر بینیات
بگیر.
مهدی فرجی
شاعر جوان و غزلسرای خوب کاشانی، که غزلهای زیبا و پرمعنایی را از او خواندهام؛ مهدی را دورادور میشناسم و آنطور که دوستانش میگویند جوان خوبی است فقط کمی تند مزاج است و همین باعث میشود که گاهی حق خودش و شعرش نادیده گرفته شود:
خاک بهشت
این خاک بهشت است که قیمت شدنی نیست
ریگ ملکوت است؛ عقیق یمنی نیست
افتاده ابوالفضل ابوالفضل در این دشت
دیگر علم هیچ یک انداختنی نیست
در خاک؛ تو را دفن نکردیم و دمیدی
این گل؛ گل خودروست؛ گل کاشتنی نیست
یک دست تو این گوشه و یک دست تو آن سو
بینالحرمینی که در آن سینهزنی نیست
دعوت شدة مجلس خوبانی و آنجا
رختی به برازندگی بیکفنی نیست
برخاستی و جان تو را خواست؛ وگرنه
هر رود به صحرا زده دریاشدنی نیست
کلمات کلیدی: