سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از ابلهى است پیش از توانا بودن شتابیدن ، و پس از فرصت داشتن درنگ ورزیدن . [نهج البلاغه]

یادداشت‌های یک شهید زنده(5)

اگر از زحمتکش‌ها و خون دل‌خورده‌های انقلاب و جنگ بپرسی: «متولد چه سالی هستی؟» اغلب می‌گویند: سال 57. اول فکر می‌کنی پیرمرد هفتاد ساله با تو شوخی می‌کند، اما واقعیت این نیست. او با این جمله تمام اعتقادات و مبانی و اصول خود را به تو می‌گوید. او انقلاب خودش را شناخته. خیلی‌ها بودند که انقلاب در حکومت ایران در درون و باطن آنها هم انقلاب ایجاد کرده. از شهدای ما آنقدر از این گونه آدم‌ها هست که به شمارش نمی‌آیند. نمونه‌اش همین سید مرتضی آوینی. در واقع انقلاب ما بیش از آنکه در برون بروز کند، در درون انسان‌ها و قلوبشان زلزله ایجاد کرد و دشمنان اسلام هم بیشتر از همه، از این جنبة انقلاب می‌ترسند. خوب! حاشیه نرویم که از اصل مطلب جا نمانیم...

امیرمؤمنان(ع) در حدیثی می‌فرمایند: «ما من حرکه الا و انت فیه محتاج الی معرفه»، یعنی اینکه هیچ حرکت و عملی نباید انجام دهی، مگر آنکه در آن حرکت معرفت و شناخت کاملی داشته باشی. دلیل این امر هم بسیار ساده است؛ چرا که انسان تا مبدأ و مقصد و هدف و راه‌های رسیدن به آنها و امکانات و مشکلات و همه اینها را نشناسد، نمی‌تواند قدم از قدم بردارد و اگر به فرض اینکه حرکتی هم انجام داد، اگر نگویم بر خلاف هدف است، می‌توان گفت خیلی کُند و یا بی‌ثمر است.

برای مثال، شما می‌توانید رزمندگان را در جنگ تصور کنید یا جان‌برکفان انقلاب را. اگر واقعاً مردم ما نمی‌دانستند برای چه بر علیه رژیم شاهنشاهی قیام کرده‌اند و اگر نمی‌دانستند برای چه می‌خواهند نظام اسلامی را مستقر کنند، آیا در این صورت به اهداف خود می‌رسیدند؟! آیا با وجود این همه شبهات و القائات که در اوایل انقلاب وجود داشت، مردم به جمهوری اسلامی رأی «آری» و «سبز» می‌دادند؟! بعید می‌دانم! و یا در طول جنگ تحمیلی و جهاد فی سبیل‌الله، اگر رزمندگان ما معرفت و شناخت کافی نسبت به نظام و انقلاب نداشتند و مردم نیز آگاهی از علت جنگ نداشتند، آیا به نظر شما می‌توانستند با ارتشی که از طرف تمامی دنیا مورد حمایت بود، بجنگند و این همه سختی و بلا را تحمل کنند؟! مطمئناً و بدون هیچ شکی، اگر این شناخت و معرفت و باور عمیق نسبت به انقلاب و حکومت اسلامی و رهبری نظام نبود، طولی نمی‌کشید در همان اوایل جنگ، مردم پشتیبانی انسانی و مالی و معنوی خود را قطع می‌کردند و آنچه نباید بر سر نظام بیاید، می‌آمد...

روح شهید باهنر شاد! که خودآگاهانه راه دفاع از انقلاب را انتخاب کرد و عاشقانه به لقای خدا رفت که بینش رهپویان امام و مدافعان انقلاب را این‌طور به تصویر کشید. «ما ولایت الهی، حاکمیت الله و ولایت امام و ولایت فقیه می‌خواهیم که به دنبال ولایت الله است و تبلور ولایت الله است در جامعه‌مان مستقر شود. ما جنگ می‌کنیم برای ولایت فقیه. ما قتال می‌کنیم برای اینکه طاغوت برود، وابستگی‌ها برود، حاکمیت انواع مکتب‌های التقاطی و الحادی و غربی و شرقی از بین بروند، ولایت الله بیاید، ولایت خدا بیاید؛ و اجعل لنا من لدنک نصیراً؛ و از طرف خدا یاور بیاید.»(1) این نگاه در حقیقت مطالبات مردمی بود که از نهاد وجودی آنان می‌جوشید و در راستای عینیت‌بخشی به آن، آگاهانه و عالمانه گام برداشتند.

یادم می‌آید که سال 82 در دیدار با رهبر معظم انقلاب، ایشان یک جمله‌ای فرمودند که تا امروز در ذهن بنده نقش بسته است: «شما باید تاریخ معاصر کشورمان را بدانید.» چرا که این حرکت پشتوانة ملی و مذهبی ماست. ما اگر شناخت مبسوطی از آن نداشته باشیم، در دفاع از آن و همچنین تجربه برای آیندة نظام اطلاعات کافی نخواهیم داشت. آنگاه نخواهیم توانست مسائل روز را تحلیل و تفسیر کنیم. پاسخ شبهات را نمی‌توانیم بدهیم و چه بسا خود نیز در دام این شبهه‌ها گرفتار شویم.

پیمودن راه امام و شهدا، مطمئناً از طریق همان درک صحیح از انقلاب و مبانی آن امکان‌پذیر است. شهدای ما قبل از جنگ و در حین جنگ و بعد از جنگ، واقعاً چنین شناختی داشتند. جهت اطلاع و یادآوری عرض می‌کنم که حتی شهید چمران، چند جلسه سخنرانی در مورد انقلاب داشتند. از شهدای دیگرمان: شهید همت، شهید آوینی، شهید صیاد شیرازی، شهید بهشتی و... هم همین طور. آنها اول آرمان‌ها و اهداف انقلاب را شناختند، آنگاه برای دستیابی به آن آرمان‌ها وارد معرکه شدند و برای حفظ آنها نیز سینه‌شان را در برابر گلولة دشمن سپر کردند.

خلاصه آنکه یکی از لوازم همراهی و تبعیت از سیرة شهدا، درک صحیح از انقلاب و مبانی آن است.

«شما باید تاریخ معاصر کشورمان را بدانید.»

ان‌شاءالله

 

پی‌نوشت:

1. شهید باهنر الگوی هنر مقاومت، دفتر اول، ص 244.

 

 

انسان تا مبدأ و مقصد و هدف و راه‌های رسیدن به آنها و امکانات و مشکلات و همه اینها را نشناسد، نمی‌تواند قدم از قدم بردارد و اگر به فرض اینکه حرکتی هم انجام داد، اگر نگویم بر خلاف هدف است، می‌توان گفت خیلی کُند و یا بی‌ثمر است.

ـ این روزها، از یک طرف، حواسمان به  جشن‌های نیمه‌شعبان و پیشواز رفتن ماه رمضان است و از سوی دیگر، ویژه‌نامة دفاع مقدس هم کلی سرمان را شلوغ کرده است. راستش را بخواهید، جلسه گذاشتن و مشاوره گرفتن با بر و بچه‌های دوران جنگ، برای پیدا کردن سوژه‌های نو و مطالب نو هم عالمی دارد. وقتی خاطرات و عکس‌های جدید را می‌بینیم که تازه مهر سکوتشان شکسته، و داستان سیر و سلوک شهدا را می‌شنویم، احساس می‌کنیم اصلاً آنها این دل‌نگرانی‌ها را نداشته‌اند و گویی کار آن از ملکوت، و ملکوت آنان از کار جدا نبود! آن وقت است که به خودمان می‌گوییم «ما کجا و آنها کجا؟!» فاصله را که می‌بینیم، می‌خواهیم قلم را زمین بگذاریم و برویم سراغ یک موضوع دیگر...

فکر نکنید شعار می‌دهیم و سجاده آب می‌کشیم، واقعا فاصله خیلی زیاد است؛ به اندازة فاصلة‌ ما با ستاره‌های آن سوی کهکشان. دلمان فقط خوش است به اینکه خودمان را به آنها می‌چسبانیم، و به نامه‌‌های شما که هر هفته وقتی بازشان می‌کنیم و بازتاب امتداد را می‌بینیم، یا صدای خواننده‌ای را از آن سوی خط و تلفن گویا می‌شنویم، روحیه می‌گیریم و می‌گوییم: «برویم سنگر امتداد و همان سلاح قلم.»

ـ راستی این روزها از بستة‌ پیشنهادی خیلی حرف می‌زنند. ما هم یک بستة پیشنهادی داریم ـ البته از نوع عزیزانه‌اش ـ به تمام رفقایی که دوستشان دارید: «اشتراک امتداد». اگر هر کسی دست یک نفر را بگیرد و به خوانندگان امتداد اضافه‌اش کند، می‌دانید چه اتفاقی خواهد افتاد... .

یا علی

 

 



کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط ارسلان سلطانی 87/4/30:: 1:2 صبح     |     () نظر