شب را شکست،
اما خود
در انتظار طلوع نماند.
نوری که در طواف قلب محمد(ص) بود
به قلب طواف خویش
واصل شد.
پروانهها نور را
به حکم میثاق
میشناسند، و ز آغاز
با قصد سوختن
پر در مطاف میگشایند.
در آسمان، ملائکی که قمر را
با یک اشاره لولاکی
بشکافند،
راه را
با فاتحه گشودند
بانگ تلاوت از شفاق قمر
برخاست و...
تا آسمان هفتم
بالا گرفت
تا جنات «یس»
و حجرات نور
بر دامنه اعتراف
تا آنجا که نسیم «هل اتی» میوزد،
با عطر یاس
و گلهای محمدی...
تا بستانهایی که
از نهرهای «طه»
سیراب میشوند.
اما زمین، ای وای!
ماتم گرفت.
آناء الیل و اطراف النهار
پر شد
از گریههای غریبانه
و نوحههای یتیمانه.
روح نمازمان
قبض شد،
و لاشههای سرد رکوع و سجودمان
بیکفن و دفن
بر خاک ماند
و قلب،
گوری شد که در آن
جنازه فطرت را به خاک سپردند.
اعصار بینات
پایان گرفت و باز،
ماییم و عقدمان،
ماییم و عقلمان
این فرشته مطرود بال شکسته
بر مهبط زمین
در این جزیره تنها
کی باشد که ادریس بیاید!
ابوالفضل سپهر «بسیجی ترین شاعر روزگار»
اگر کسی شاعر بود و در فن شعر توانایی کافی داشت، میتواند درباره مضامین مختلف با خیالپردازی و تعمق و با استفاده از تکنیک، زبان، تصویر سازی و... ابیات زیبایی را پدید آورد که مخاطب را مهبوت قدرت شاعر نماید. و در شعر دفاع مقدس نمونههای بارزی از آن دیدهایم. اما اگر کسی شاعر بود و... ولی دلش برای شهادت بال بال نمیزد و خود را غلام و خادم آنها و خانوادههایشان نمیدانست و همپای دختر شهید، اشک یتیمی، همراه مادر و همسر شهید اشک غربت و هماهنگ با روح شهید فریاد بغض آلود «این تذهبون» سر نمیداد... هرگز معجزهآسا همآغوش شهدای گمنام نمیخفت.
ابوالفضل سپهر، برای من، برای تو و همه کسانی که نسل بعد از شهدا هستیم، الگوی گرانقدری است که میگوید: در باغ شهادت باز، باز است «اگر خالصانه خدمت کنید و پاک باشید و پاکباز». انشاءالله اگر عمری باقی بود و توفیق رفیق راه شد، شماره آینده فقط از سپهر میخوانیم:
اتل متل یه شاعر...
کلمات کلیدی: