نگاهی به نقش زنان در سینمای دفاع مقدس
زهره شریعتی
سینمای دفاع مقدس، یا به اصطلاح بینالمللیاش، سینمای جنگ، هنوز نتوانسته است چنان که باید و شاید به نقش زنان به صورتی صحیح، تاثیرگذار و برجسته بپردازد. این موضوع البته تنها به سینمای جنگ ما محدود نمیشود، بلکه سینمای دنیا هم در این زمینه چندان موفق عمل نکرده است.
در این مجال کوتاه قصد نداریم این موضوع را ریشه یابی کنیم، چرا که این روش تاکنون تاثیری بر سینماگران نگذاشته که این علل را تحلیل و بررسی کنند و راه حلی بیابند یا حداقل در یکی از فیلمهای خود، تلاش نمایند تا تصویری مناسب از زنی که در زمان جنگ همراه و یاور مردان وطنش بوده است ارائه کنند.
بنابراین، به شیوه نگاه و رویکرد برخی فیلمسازان مطرح دفاع مقدس در فیلمهای گذشتهشان میپردازیم تا نقش زنان را در فیلمهای آنان مرور کنیم و در عین حال تلنگری باشد برای فیلمسازان و کارگردانان این عرصه، تا نگاه دقیقتر و واکاوانهتری نسبت به اهمیت حضور زنان در پشت صحنه جنگ یا حتی خط مقدم آن پیدا کنند.
در اینجا بیشتر به آثار فیلمسازانی پرداختهایم که اصولا به سینماگر جنگ شهرت دارند و آثار قابل توجهی خلق کردهاند، یا اگر هم تنها یک اثر در این زمینه دارند، با قوت وارد این عرصه شدهاند. کارگردانانی چون ابراهیم حاتمیکیا، رسول ملاقلیپور، جمال شورجه و احمدرضا معتمدی.
زن در فیلمهای حاتمیکیا: گاه قدرتمند، گاه تنها و غمزده
فیلمهای اولیه حاتمیکیا سوژهها و موضوعاتی داشتند که اصلا زن در آنها جایگاهی نداشت. هویت، دیدهبان و مهاجر، در میان معرکه جنگ میگذرند و تنها مردان هستند که مطرحاند. او در فیلمهای بعدی خود سعی کرد زن را هم بخشی از موضوع فیلم قرار دهد، مانند بوی پیرهن یوسف، برج مینو، از کرخه تا راین و... .
در بوی پیرهن یوسف، دختر جوانی که از خارج آمده تا در زمانی که اسرا به کشور برمیگردند برادر خود را پیدا کند و زنی که همسر یک آزاده جانباز صورت سوخته است، تنها زنان حاضر در فیلم هستند. هر دوی آنها منفعل، سست و احساساتی هستند و منتظر دو مرد که سالها دور از آنها بودهاند.
برج مینو هم روایت نمادین عینی و ذهنی یک خواهر است از برادر شهیدش، که زمانی همرزم شوهر فعلیاش بوده. این خواهر هم منفعل است، در انتظار حادثه، بدون توان تغییر آن. شناخت درستی از مناسبات بین شوهر و برادرش ندارد، مدام جیع و داد میکند و خصوصیاتش چندان شباهتی به یک خواهر شهید ندارد. گویی تنها برای به دوش کشیدن بار دراماتیک داستان و خالی نبودن عریضه فیلم از حضور یک زن، پا به سکانسهای فیلم میگذارد.
اما در از کرخه تا راین، نگاه مهربانانه و صحیحتری از زن را شاهدیم. باز هم یک خواهر که به علت مهاجرت به خارج از کشور و ازدواج با یک مرد آلمانی، هیچ درکی از جنگ ندارد و تنها به خاطر عاطفه خواهری و نوستالژی دوری از وطن و خانوادهاش، پذیرای برادر نابینایش در آلمان است تا او دوره درمان را در آنجا طی کند. لیلا سعید را عاشقانه دوست دارد و هما روستا، به خوبی ویژگیهای شخصیتی این خواهر را در تک تک حرکات و دیالوگهایش به تصویر کشیده است. پرداخت شخصیت لیلا در فیلمنامه و بازی بازیگر آن، به واقع توانسته به مفهوم مطلق، درماندگی و استیصال یک خواهر را زمانی که میفهمد برادرش هرگز درمان نخواهد شد، برای بیننده باورپذیر نماید. البته در این میان زن دیگری هم هست. همسر سعید که فقط در یک سکانس کوتاه، زمانی که با فرزند تازه متولد شدهاش به دیدار همسر، به آلمان میآید و از پشت شیشه، چادر سیاه و چهره لبخند به لب و مومنانهای را میبینیم که با وجود آگاهی به مرگ زودهنگام شوهرش، آرامشی عجیب در صورتش هویداست. درست به عکس لیلا که از پریشانی زانوی غم به بغل گرفته است. در این سکانس کوتاه، حاتمیکیا گرچه موجز، توانسته تا حدی به نقش زنان جانباز و قدرت ایمانشان بپردازد.
اوج این قدرت روحی و ایمان را در آژانس شیشهای شاهدیم. فاطمه، همسر حاج کاظم، به او و کارش ایمان دارد و هرگز او را از کارش بازنمیدارد. همین که مخاطب حاج کاظم در شب گروگانگیریاش در آژانس، فاطمه است که تمام ماجرا را خطاب به او مینویسد و آرزو میکند کاش او در کنارش بود، نشانگر قدرت پنهان زن است که نمودی ملموس، اما نه چندان به ظاهر مینماید. فاطمه جز در یک سکانس اولیه، هیچ حضور فیزیکی در کنار جاج کاظم ندارد، اما کاملا واضح است که فاطمه تکیهگاه حاجی است. یک تکیهگاه محکم و مطمئن که به درستی کار همسرش اطمینان دارد و حمایت خود را با فرستادن چفیه و پلاک زمان جنگ حاج کاظم به در آژانس، اعلام میکند.
در کنار فاطمه همسر عباس هم هست که زنی ساده و روستایی است و در عین حال عاشقانه همسرش را دوست دارد.
اما در روبان قرمز، نقش زن به شدت سقوط میکند. کل فیلم نمادین است و درک ماجراهایش برای مخاطب عام مشکل و دیرفهم. در میان دو نقطه مخالف، داوود و جمعه، محبوبه است که نمادی از جنس لطیف، و در سمبلی جدیتر، نماد دنیاست. داوود و جمعه هر دو در پی محبوبهاند، اما به شیوهای متفاوت. یا درستتر بگوییم، فکر میکنند که شیوهای متفاوت دارند و در واقع دو لبه یک شمشیرند، هر دو زخم خورده جنگ، یکی مین درو میکند، دیگری شکار تانک میرود. یکی برای دل خودش و پاکسازی زمین، و دیگری برای پول و یک زندگی بهتر. هر دو میخواهند محبوبه (استعاره از دنیا) برای خودشان باشد. در این فیلم، زن عامل ایجاد یک مثلث عشقی نمادین است، و غیر آن هیچ نقش دیگری ندارد.
زن موج مرده هم باز به فیلمهای اولیه حاتمیکیا بازگشته. منفعل است و نمیداند طرف پسر را بگیرد، یا همسرش را. سردرگم و پریشان به دریا چشم دوخته است.
در ارتفاع پست، گرچه مستقیما به جنگ مربوط نیست، اما در عین حال نقش زن در آن پررنگ شده و خصوصیات یک زن ایرانی به ویژه حمایت از همسر، فرزند، و در کل خانوادهاش، به خوبی به تصویر کشیده شده است. اما در عین حال مادر او هم هست که تمام سعیاش در حمایت از خانواده، رنگ عوض کردن است تا هر طور شده فرزندان را از مشکلات رهایی بخشد، گاه با التماس، گاه با فریاد، گاه با چنگ و دندان.
زن در فیلمهای ملاقلیپور: عاطفی، خروشان، یا منفعل
ملاقلیپور هم در اولین فیلمهایش، نقشی برای زنان در نظر نگرفت. اما در نجات یافتگان، به نفش امدادرسانی زنان در جنگ پرداخت. گرچه حضور زن به واسطه امدادگری است، اما فداکاری او برای رساندن مجروح به خط خودی، تنها چیزی نیست که در ویژگیهای این زن به چشم میآید. زن از بسیاری جهات با مجروح اختلاف عقیده دارد و بحثهای تندی بینشان درمیگیرد که بار دراماتیک فیلم را به دوش میکشد. در عین حال اولین فیلمی است که به حضور زن در خط مقدم جبهه پرداخته و تا اندازهای در این کار توفیق حاصل کرده است.
در هیوا نیز، ملاقلیپور نقش اصلی را به زن داده. اما نه در میدان جنگ. هیوا همسر شهید است که اکنون خواستگار دیگری دارد. هیوا برداشتی آزاد از زندگی همسر شهید باکری است که کارگردان سعی داشته رابطه عاشقانه و عارفانه این دو را به بیننده عرضه کند. گرچه شاید چندان در کارش موفق نبوده است، اما تلاش در خور تقدیری است که بر اساس مستندات دفاع مقدس، به نقش زنان پرداخته شود. گرچه نقش هیوا کسی را غیر از گلچهره سجادیه میطلبید، و جای خالی خصوصیات دقیقتری از یک همسر شهید در فیلم به چشم میآید.
اما قارچ سمی، اصلا زن را داخل آدم حساب نکرده. همسر دومان، زنی خسته و منفعل است که در صحنهای حتی بنزین روی خودش میریزد تا خودکشی کند. همسر دوست دومان که جانباز اعصاب و روان است، با بی رحمی کامل از او جدا شده و دخترش را هم با خود برده است. دختری که دومان در خیابان با او آشنا میشود و صورتی نمادین از نسل امروز دارد، چندان نفش پررنگی برای زن نیست. او حتی اگر هم یک پسر جوان بود، بازهم میتوانست بار داستان را به دوش بکشد و ماجرا را پیش ببرد.
مزرعه پدری نیز نتوانسته چنان که باید به حضور زن در دفاع مقدس بپردازد. زن در اینجا نیز چندان قدرت روحی ندارد تا بتواند همسرش را همراهی کند.
زن در دیوانهای از قفس پرید: بازیچه دست دیگران
تنها فیلم احمدرضا معتمدی در عرصه جنگ هشت ساله، به عکس فیلم تاثیرگذارش، زشت و زیبا، که نقش زن در آن پررنگ بود و پرداخت خوبی هم داشت، اصلا نگاه درستی به یک همسر جانباز ندارد. همسر جانبازی که باز هم مانند اکثر زنان در فیلمهای جنگ، منفعل است و بدون هیچ تلاشی به انتظار حوادث نشسته و هر لحظه به سویی روان است. پریشانی او، بیننده را هم پریشان میکند. این زن نه قدرت روحی مبارزه با شرایط نامطلوب را دارد، نه توان تحلیل درست این شرایط را. او از جنس لطیف است که همه جور آدمی در فکر تصاحب اوست.
زن در وعده دیدار: تقدیس شده
یکی از معدود فیلمهایی که توانسته به شکلی مناسب و تا حد زیادی واقعگرایانه به نقش زن بپردازد، وعده دیدار است. شورجه در آخرین فیلمش سعی کرده همسر یک جانباز را با دیدگاهی قدسی و معنوی ببیند که تکیهگاه و حامی همسر است و در عین حال با روح قوی و پاک نهادش قدرت تاثیر بر دیگران را دارد.
و پایان...یا حتی آغاز راه...
هیچ یک از فیلمسازانی که در عرصه دفاع مقدس حرفی برای گفتن دارند، هنوز هم چنان که باید و شاید، به نقش واقعی و درست زن در زمان جنگ و حتی بعد از آن نپرداختهاند. گرچه منکر سعی و تلاش آنها نیستیم، اما از لحاظ کیفیت و کمیت، قابل دفاع نیست. زنان ما در پشتیبانی و تقویت روحی مردانشان و در کمکهای خود در مساجد، در خط مقدم جنگ به عنوان امدادگر، و حتی یک رزمنده در روزهای اشغال خرمشهر که سلاح به دست میگرفت و پا به پای مردان میجنگید و شهید میشد، یا پنج زن آزاده ما که در طی دوران اسارتشان در عراق سختترین و هولناکترین شکنجهها را تحمل کردند، نقشی برجستهتر و مهمتر از اینها داشتهاند که هنوز از نگاه فیلمسازان و فیلمنامهنویسان مغفول مانده است. روایتهای زنده، مستند و پرداخت شده این زنان در ادبیات امروز، به خوبی میتواند راهنمای سینماگران باشد، تا دین خود را به شیرزنان مجاهد و مبارز این مرز و بوم ادا کنند. انشاالله.
کلمات کلیدی: