فرشاد مهدیپور
ایران، در کانون خبرهای جهان قرار گرفته است و لحظهای نیست که بر صدر خبرهای رسانههای نامی از این سرزمین کهن نباشد؛ گاهی بر سبیل صلح، و زمانی هم از طریق جنگ. واژههایی در هم تنیده، حاکی از جدالی 27 ساله، که حالا در مسیر انرژی و اتم، به صحنه چکاچک شمشیرزنان باستانی، بسیار شبیه است.
سرزمینهای دور
تصاویر حکایت میکند که مردمانی از سئول کره جنوبی تا آتن یونان، به خیابانها آمدهاند و پرچمها و پلاکاردهایی را بر دوش میکشند که رویشان نوشته: «به ایران حمله نکنید!»، «بوش! به ایران کاری نداشته باش» و... . در این هیاهو، هیمنه جنگ، خود را به رخ میکشد؛ هیمنهای که انتظار کنونی عالم، برای وقوعش آن را دو چندان میکند. این تصویر، حکایت مکرر روزهای اخیر است. بگذریم که جماعتی نادان، که نام ایران را هم یدک می کشند، خودشان را آواره کردهاند تا جنگی دربگیرد و به ناچیز سهمی برسند... زهی خیال باطل!
در این سر صدا، اصل بر متوقف شدن ماشین جنگی بوش نیست، که اگر بود، وضع اکنون چنین نبود؛ پس پندار عالمیان این است که اتفاق خواهد افتاد و آنها هم کاری جز چند داد و بیداد کردن از دستشان برنخواهد آمد.
گاهی نزدیک
و در این نزدیکی، سخن از عزمی دوگانه و همسو است؛ «ما هرگزجنگطلب نبودهایم و امروز هم نیستیم... اما درعین آنکه از جنگ بیزاریم و نمیخواهیم با کسی جنگ داشته باشیم، اما باید آماده دفاع باشیم.» همان که پیشتر هم گفته آمده بود و شاهد برای اثباتش، هشت سال خون دادن و عرق ریختن و جان کندن است. این یک روی سکه است و روی دیگرش، هشداری است که ایران میدهد، که در معرض خطر است و آن را نمیخواهد؛ نامهای که نماینده ایران در سازمان ملل به دبیرکل آن نوشته، تعقیب چنین سیاستی است. آنها ناو میفرستند و نماینده اعزام میکنند و وعده میدهند و خود را گرداگرد ما، آماده میکنند و روشن است که فکرهایی در سر دارند.
فرصتها و بهار
تهدید در نهایت خیبت، خود را به رخ میکشد و در پس هر تهدیدی، فرصتی نهفته است و فرصتها چون ابرهای بهاری و جوانی، گذرا؛ ایران در فرض کنونی، یا جا پای پیونگیانگ خواهد نهاد و زیر بار تحریمها میرود، یا شبیه لیبی، تجهیزات نظنز و بوشهر و اراک و اصفهان را بار کشتی میکند و عازم نواندا میشود و یا میایستد تا در دنیای بی منطق کنونی، منطقش را بپذیرند و به مانند هند، حضورش را بپذیرند و برایش کلاهشان را به احترام بردارند.
شاید راه سومی هم در پیش باشد و آنها بیایند و از آسمان بمبی بیفکنند و راهشان را بگیرند و بروند. درست مثل آن آدمیزادهای که میگفت: چون من یکی از دو زندانی را میکشم و دیگری را رها میکنم، پس مالک همه هستیام.
خانهای از شن و مه
میگویند: «اگر خانهات از جنس شیشه است، هیچ وقت به خانه همسایه سنگ نزن!» شاید برخی که در فرنگستان، پاهاشان را روی هم انداختهاند و پیپشان را میکشند، بگویند: صدای«سعید الصحاف»ها را از تهران میشنوند؛ اما فقط شاید.... حمله به ایران حتما ضربه اول هست، ولی هیچ معلوم نیست که ضربه آخر هم باشد. سخن از این است که «ملت ایران و نظام اسلامی به هیچ کس تعرض نمیکند، اما امریکاییها بدانند اگر تعرضی به ایران اسلامی صورت دهند، منافع آنها در هر نقطه جهان که امکانپذیر باشد، لطمه خواهد دید و ملت ایران هر ضربهای را با شدت دو چندان پاسخ خواهد داد.» این را مقتدایمان گفته است.
میگویند: «اگر خانهات از جنس شیشه است، هیچ وقت به خانه همسایه سنگ نزن!» شاید برخی که در فرنگستان، پاهاشان را روی هم انداختهاند و پیپشان را میکشند، بگویند: صدای«سعید الصحاف»ها را از تهران میشنوند؛ اما فقط شاید...
کلمات کلیدی: