حسن ابراهیمزاده
آنکه بیراهه میرود هرگز به مقصد نمیرسد. آنکه در «سراب» «من» و «مایی» سیر میکند هرگز «سیراب» از دست «او» نمیشود؛ تا چه رسد که گرمی لبان «او» را بر لبان خویش حس کند.
قرعه در آغوش گرفتن رسول خدا(ص) و سیراب شدن از لبانی که آبشار وحی خداوندی است تنها زیبنده آنانی بوده و هست که «هنر» «سیر الیالله» و چگونگی «سبو» گرفتن در برابر یار را به خوبی آموخته باشند؛ هنری که امام شهیدان از آن به «هنر مردان خدا» یاد میکند. هرگز اینگونه نبوده و نیست که «مطهری» و همه شهیدان «مطهر» کربلای خمینی یک شبه هنر خود را بر قاب زندگی خویش به تصویر کشیده باشند و یا قدح «شهادت» ـ این شیرینترین شهد آفرینش ـ را به یکباره سر کشیده باشند؟! هرگز...
مقصد مطهری را مبداء حرکت او رقم زد و روزی که او از «سراب» «ایسمها و ایستها»ی مکاتب الحادی گذشت و به سودای زمزم عشق هرولهکنان بین صفای «سنت» و مروه «کتابالله» «سعی» کرد، نام او نه در دفتر سیراب شدگان دست رسول خدا(ص) بلکه در مصحف جرعهنوشان لبان آن جوششگاه همیشه تاریخ به ثبت رسید؟
حجتالاسلام والمسلمین محمد رضا فاکر در خاطرات خود میگوید:
ایشان زمانی خودشان خوابی دیده بودند که خانواده ایشان برای من گفتند که چند شب قبل از شهادت، مرحوم آقای مطهری برای نماز شب از خواب بیدار شدند، همیشه برای نماز شب بیدار میشدند. خانواده ایشان وقتی که بیست سال پیش، تشریف آورده بودند، منزل ما، این را فرمودند. فرمودند که مرحوم آقای مطهری که آن شب بیدار شدند، دیدم ایشان ]برعکس[ همیشه که بیدار میشدند، یک جوری آرام حرکت میکردند که ما از خواب بیدار نشویم، ولی آن شب من دیدم ایشان از خواب که بیدار شدند، پاهایشان را محکم به زمین میزنند. من بیدار شدم و گفتم چی شده شما امشب این جوری راه میروید؟ برگشتند. تا دیدند من بیدار شدم فوراً آمدند. نشستند و دست من را گرفتند گذاشتند روی لبهایشان. گفتند: ببینید لبهای من داغ است. من دست گذاشتم، دیدم لبهای ایشان داغ است. گفتند: «خواب دیدم الآن پیغمبر لبهای من را بوسید.» خوب وقتی رسول اکرم(ص) لبهای کسی را میبوسد، خیلی معنی دارد؛ یعنی یک دنیا معنی دارد. یعنی معلوم میشود تمام روح آقای مطهری در آن لبهاست و در دفاع از اسلام است و این مسئله با تمام خلوص نیت انجام میگرفت. رسول اکرم(ص) واقعاً این لبها را به این جهت بوسیدند. این بوسه باعث شد که مرحوم مطهری تا دوران قیامت زنده بماند!(1)
پینوشت:
1. گفتوگوی نگارنده با حجتالاسلام والمسلمین محمد رضا فاکر، از چشمه تا دریا، ص 90 و 91.
کلمات کلیدی: